آقای چه

چ .همان چراغ قرمزی که بسیاری -بی توجه- از او رد شدند

آقای چه

چ .همان چراغ قرمزی که بسیاری -بی توجه- از او رد شدند

چ...
چراغ قرمزی که نباید ازش رد شد.
پس از ما رد نشین و یه مقداری از روز رو پشت چراغ ما بمونین.
باشد که اینجا موندن شما،حرکت رو برای دیگران هم راحت کنه:)

  • ۱
  • ۰

قدرت و جلال

"پاپ روی صندلی طلا می نشیند و برای کودکان گرسنه ی آفریقا دعا می کند‍‍!!"(سخن از:نمی دونم!)

قدرت و جلال

قدرت و جلال(یا مسیحای دیگر،یهودای دیگر) کتابیه که جدیدن از گراهام گرین خوندم.رمان در مورد دورانیه که در مکزیک،خداپرستی-به خصوص-مسیحیت-ممنوع اعلام میشه و حکومت کشیش ها رو می کشه یا مجبور به کارهایی می کنه مثل ازدواج و....داستان حول محور فرار آخرین کشیش از دست پلیس می چرخه و ....!

اگرچه این کتاب در زمان انتشار از سوی کلیسای کاتولیک مورد غضب قرار گرفت،کتاب یک مینی دانشنامه اس در مورد مسیحیت.مسیحیت امروز بدون روتوش.مسیحیتی بدون اغراق یا سیاه نمایی.بدون اینکه نیازی به برهانی داشته باشی برای رد عقاید این دین،خود کتاب تکلیف تورو-یا حداقل منو!-کاملن با مسیحیت روشن میکنه.از اونجایی که من اصولن حرف کسی رو به صرف اینکه اون شخص بگه(هرکی میخاد باشه)قبول نمی کنم،این کتاب350 صفحه ای،نقش خوبی رو ایفا کرد برای شناساندن مسیحیت.چون نویسنده  خودش رو یک کاتولیک باورمند میدونه-هرچند شاید خیلی از مسیحیان "گرین"رو اینطور قبول نداشته باشن-و کتاب به نوعی جنبه ی تبلیغ مسیحیت و دین هست،بدون سیاه نمایی با مسیحیت آشنا میشی و خیلی راحت اون رو-احتمالن-رد میکنی برای ایمان داشتن.در کل کتاب خوبی بود.

سخنم کوتاه!:)

چندخط از متن کتاب که دوست داشتم:

"اگر کسی در این ایالت نیامرزیده از دنیا برود،آن وقت من هم آمرزیده نخواهم شد."

امید غریزه است که تنها ذهن استدلالی و معقول بشر می تواند آن را از بین ببرد."

"باید به دیگران رحم کرد تا معنای ترحم را یاد بگیرند،شاید روزی به دردمان خورد."

"آن ها(کشیش ها) به جای غذا دادن به شما(فقرا)از بهشت برایتان حرف می زنند و می گویند:وقتی مردید همه چیز رو به راه می شود."

"می دانست که در چنگال گناهی نابخشودنی قرار گرفته است،در چنگال ناامیدی."

"حتمن جایی در کیهان هست که مسیح نمرده باشد."

"پاپ یک خصلت انسانی لازم را فاقد است و آن هم شک است.نه شک در وحدانیت یا وجود خدا،بلکه شک در حقانیت کار و کردار خویش و وظیفه  شناسی و کاردانی و کارایی کلیسا."

  • ۱
  • ۰

5-1

اولی را کشتند...کودکی داشت که تا به حال ندیده بود...

آسیاب به نوبت خون می گردد

شعر از یغما گلرویی

  • ۱
  • ۰

آواز بی ساز

درود به همه

وقتایی که دورتون پر شده از روزمرگی و سر و صدای مدرنیته،شاید هوس کنین که یه چند روزی رو دور بشین از این هیاهو و برین یه جایی تو طبیعت خدا و نفس بکشین و از آرامشش لذت ببرین.

کتابی که دیشب تموم کردم یک مینی طبیعت آرامش بخش بود که هر 24 ساعت یک سری ازش بهره می بردم و بر خلاف دیگر مسکن ها عوارض جانبی هم نداشت."آواز بی ساز"نوشته ی"کنت هریت"کتابیه که در چنین شرایطی که دلتون آرامش می خاد واقعن به کار میاد.خصوصن عاشق دوتا شخصیت ساده اش می شین که "برادران مک فرون" هستن.داستان هم پیرامون زندگی یک سری از آدم ها می گذره در شهر خیالی "هالت".گرچه خود داستان سورئال نیست.مترجم کار امیر مهدی حقیقت هست و کتاب توسط نشر ماهی چاپ شده.

نوروز خوبی داشته باشین.

نیک زیوید و خوش زیوید
  • ۱
  • ۰

free!ran!anso!diers#

می خواهم از شما بنویسم.اما هم میهن هایمان نمی گذارند.آن ها که روزی فیس بوک و توییتر را "میهنی" کرده بودند،حال یا بوق می زنند،یا جیغ ترمز ماشینشان شده پست داغ استریم!

شیشه ی ماشین را بالا می برم تا صدای روزمرگی کم شود."داغی"هوای داخل بیش تر حس می شود.اما یقینا به اندازه ی آتش بیابان های پاکستان "داغ" نیست.

گفتم "داغ"...راستی!چند روز پیش موضوع "داغ" توییتر هم شدید.این چند خط عجیب عجین شده با این واِژه و مشتقاتش!

باشد که "داغ دار"تان نشویم و عکس خندیدتان را شیر کنیم... 5مرزبان ایرانی

  • آقای چه